بوده است صف از وسط باز شد انگار فرش قرمز اسکار کشیده باشند تا شخص مهمی وارد شود سمیل وارد شد وارد شد تا گاو را ببیند گاو را دید البته با دستانش و نه با چشمان کورش ما هر کداممان یک چیز می خواستیم یک خواسته یک تمنا ،من یک تیوپ بدون پچ میخواستم
بوده است صف از وسط باز شد انگار فرش قرمز اسکار کشیده باشند تا شخص مهمی وارد شود سمیل وارد شد وارد شد تا گاو را ببیند گاو را دید البته با دستانش و نه با چشمان کورش ما هر کداممان یک چیز می خواستیم یک خواسته یک تمنا ،من یک تیوپ بدون پچ میخواستم
1- مادر، پدر و بقیه بزرگ های محل این خواهش غریب از گاو حنایی مرا سخت متقاعد کرد که شاید هندوها درست گفته باشند و شاید نعوذ و به الله گاو خود خدا باشد بعدها فهمیدم که خدایی کدخدا هم یک گاو بوده است صف از وسط باز شد انگار فرش قرمز اسکار کشیده باشند تا شخص مهمی وارد شود سمیل وارد شد وارد شد تا گاو را ببیند گاو را دید البته با دستانش و نه با چشمان کورش ما هر کداممان یک چیز می خواستیم یک خواسته یک تمنا ،من یک تیوپ بدون پچ میخواستم ،سارا خواهر کوچکم یک کیف و زهره خواهر بزرگم که از خواسته خودش گذشته بود برای دوا و دکتر مادر و مادر که دو شب چراغ علاءالدین را از فرزندانش دریغ کرده بود تا گاو گرم بماند و اگر گاو گرم نمیماند خوب میدانست سرمایی فلج کننده پشت در خانه کشیک می دهد نفسهای سردش را حس می کرد و پدر..... پدر ....
0-1-2-3-4-
دیدگاهها