اصلاً من زندگی می کنم که تایید شوم مدرسه که میرفتم یک مهر صد آفرین هزار و سیصد آفرین که باور کنید اصلا هم لازم نبود این همه پر ملات باشد و یک آفرین تنها و لخت روی گوشه دفتر کاهیم کفایت می کرد تا میزان مطالعه و ذوقم برای
اصلاً من زندگی می کنم که تایید شوم مدرسه که میرفتم یک مهر صد آفرین هزار و سیصد آفرین که باور کنید اصلا هم لازم نبود این همه پر ملات باشد و یک آفرین تنها و لخت روی گوشه دفتر کاهیم کفایت می کرد تا میزان مطالعه و ذوقم برای
حسی را که بعد از تایید شدن در هر کاری میگیرم وصف شدنی نیست اصلاً من زندگی می کنم که تایید شوم مدرسه که میرفتم یک مهر صد آفرین هزار و سیصد آفرین که باور کنید اصلا هم لازم نبود این همه پر ملات باشد و یک آفرین تنها و لخت روی گوشه دفتر کاهیم کفایت می کرد تا میزان مطالعه و ذوقم برای یادگیری از ابوریحانبیرونی پیشی بگیرد و بشوم سر آمد خرخون ها
خدمت که رفتم میدان رژه چنان پایم را زمین میکوبیدم که ناله آسفالت بلند میشد و فرمانده را مجبور می کردم که بگوید درود گروهان عالی بود ولی خب بعدش دست خودم نبود که با تاییدش قند در دلم آب نشود نیشخندی بزنم و فرمانده بگوید بهروزی نیشتو ببند گروهان از نو
دانشگاه که رفتن برای جلب رضایت و تایید دختران دانشگاه تن اسقاطی خودم را سپردم به وزنه های باشگاه بدنسازی روز اول چند تا آمپول تقویتی زدم و پشتم را مثل آبکش سوراخ سوراخ کردم بعدش نشستم یک بشقاب پودر بدنسازی را مثل ماست خوردم از شانس بد من هیچ کدام از اینها به بدن من نساخت و تمام هیکلم شد پر از جوش های قرمز و بزرگ دختران دانشگاه هم اسمم را گذاشتند موتورجوش این یک روی بدبختیهای من است روی دیگرش این است که صبح تا شب مجبورم و دلم نمیآید بقیه را تایید نکنم
مثلاً یک بار رفتم یک رستوران هندی لقمه اولش دود از کله ام بلند شد نمیدانم این هندیها فلفل رو به غذا اضافه میکنند یا غذا رو به فلفل ولی وقتی سرآشپز را دیدم که دارد لبخند می زند که مثلاً غذا چطور بود منم لبخندی ملیح به نشانه رضایت زدم ولی بعدش در دستشویی... خب بگذریم.
نام دوره: دوره آموزشی یکساله