اولین لازمه برای ورود به جوخه جوجه گنگسترها داشتن یک نام مستعار بود که دیری نپایید به دستش آوردم،شاشو، بله می دانم اسم مودبانه و خوشایندی نیست ولی بدک هم نبود بهتر از این بود که نام و هویت نداشته باشم گرچه به آن اعتراض داشتم
اولین لازمه برای ورود به جوخه جوجه گنگسترها داشتن یک نام مستعار بود که دیری نپایید به دستش آوردم،شاشو، بله می دانم اسم مودبانه و خوشایندی نیست ولی بدک هم نبود بهتر از این بود که نام و هویت نداشته باشم گرچه به آن اعتراض داشتم
اولین لازمه برای ورود به جوخه جوجه گنگسترها داشتن یک نام مستعار بود که دیری نپایید به دستش آوردم،شاشو، بله می دانم اسم مودبانه و خوشایندی نیست ولی بدک هم نبود بهتر از این بود که نام و هویت نداشته باشم گرچه به آن اعتراض داشتم چرا که روزی که عمه صغری صبح زود عصبانی شد و حسابی غرولند کرد علاوه بر تشک من تشک عباسو و رضو هم روی بند آویزان بود تازه نقشی که من بر روی تشک انداخته بودم نهایت اندازه نقشه قطر بود ولی رضو چین کمونیست را ماهرانه بر روی تشک جا داده بود و عباسو نتوانسته بود آسیای کبیر را بر روی تشک جا کند و از گوشه های تشک بیرون زده بود
اما من باز تنها بودم و فقط یک اسم را یدک میکشیدم مثلاً یادم می آید عروسی عبدوکچل بچه ها به شیرینی هایی که قرار بود دی عبدو روی سر گل پسرش بپاشد دستبرد زدند و روی سر عروس و داماد بارانی از سنگریزه شروع به بارش گرفت عملیات لو رفت همه بچه ها کتک خوردند الا من و این بسیار دردآور بود
این قبیل مثال ها زیاد است و من برای هیچ عملیات سری احظار نشدم تا اینکه آخرای تابستان یادم میآید خرماپزون بود و هوا بسیار گرم که من یعنی خود خود من برای یک عملیات فراخوانده شدم اونم نه یک عملیات معمولی، یک عملیات ویژه اونم نه ابتدای عملیات بلکه آخر عملیات این را که آخر عملیات ویژه احضار شدن چقدر مهم است را فقط بچه های قبله ولات و شاید بچههای ام آی سیکس بریتانیا و ک گ ب روسیه بدانند
برای شما بخواهم به صورت ساده توضیح بدهم به یک مثال اکتفا می کنم آخر عملیات ویژه یعنی اینکه مثلاً تو برج ایفل بمب گذاری شده باشه و تمام موسیوهای پاریس دنبال تروریست ها بگردند و آخر سر ساعت ۳ نصف شب یک حرفهای که خیلی بلد است و خوب میتواند بین کلاف پیچ در پیچ سیم های رنگ و وارنگ