نمو هم مثل هر جاندار دیگری در چم و جارو مثل کفتار، روباه، گراز به دنیا آمده بود تا کار کند پی غذا بگردد بالغ شود جفت گیری کند بچه دار شود و بعدش در یک غروب یا صبح یا شب یا هر وقتی بالای کناری پس تلی بمیرد و برود پی کارش
نمو هم مثل هر جاندار دیگری در چم و جارو مثل کفتار، روباه، گراز به دنیا آمده بود تا کار کند پی غذا بگردد بالغ شود جفت گیری کند بچه دار شود و بعدش در یک غروب یا صبح یا شب یا هر وقتی بالای کناری پس تلی بمیرد و برود پی کارش
نمو پایین بیا نبود و هرکس قدمی میذاشت بالای تانکر نمو خودشو به پرتگاه نزدیک تر می کرد و این حرکت رو چنان با صلابت می زد که جمعیت دو متری عقب می کشید
ملت دستشون رو جلوی آفتاب گرفته بودند و به تانکوف نگاه میکردند تانکوف همان خورشیدگرفتگی است که از هم راستا شدن خورشید و تانکر آب به وجود می آید
ولی نمو نگاهش و دلش با شمال ولات بود و به چم و جارو(زمین های حاصل خیز حاشیه ی رودخانه) نگاه میکرد
رودحله مثل اژدهای خفتهای در دل نخلستان ها پیچ و تاب خورده بود و گزدونی و مزارع هندوانه مثل بالهایش در گستره دشتستان پهن شده بودند نمو به آن روزهایی فکر میکرد که نمو قرصی نبود نمو گاوندی(کسی که در گاوبندهای نخلستان کار میکند) بود نمو را همه تا وقتی به یاد دارند کارگر باغسون(باغستان) و مزارع بود و آنقدر در گاوبندهای نخلستون لوکیده بود که نمو گاوندی میگفتنش
نمو به آن روزهایی فکر میکرد که مثل همه مردم روستا روز را شب میکرد و خرجی دی نمو و کمالو برادرش را میداد به روز هایی که با کاکاش کمالو تو چم تو مزارع هندوانه کار می کردند عرق میریختن
اگر نمو زاده آفریقا بود احتمالاً از آن سیاه هایی می شد که انتخاب اول برده فروشان غربی میشد برای کار در مزارع ذرت و پنبه آمریکا
نمو هم مثل هر جاندار دیگری در چم و جارو مثل کفتار، روباه، گراز به دنیا آمده بود تا کار کند پی غذا بگردد بالغ شود جفت گیری کند بچه دار شود و بعدش در یک غروب یا صبح یا شب یا هر وقتی بالای کناری پس تلی بمیرد و برود پی کارش